دِر هَم



آروم بگیر قلبم آروم ، درد نکش اینقدر 

چت شده اخه؛ باز بازی درآوردی.

انگار قلبمو با میخی چیزی سوراخ کردن ، حس میکنم قلبم توی دستم بوده و پرت شده 

افتاده شکسته ، تند میزنه؛ میخواد دیگه وایسه و نزنه

چیکار میکنی قلبم؟

بهتره بگم چی به سرت آوردم که اینقدر سیاهت کردم؟! پر از نفرت شدی ، خالی از عشق

چیشدی؟! بخاطر آرزوهام تورو اذیت کردم؟! آره

من دست کشیدم از همه چیز و همه .‌ 

حتی چیزای مهم.

دلم خواست حرف زدن با  نیک رو ، سر به سر گذاشتن ؛ دعوا گرفتن.

کاش هِ اینجا بود یکم حرف میزدم 

کاش تو بغل شین گریه میکردم

کاش کاش کاش.

کاش با لام راحت بودم . 

کاش میم میومد خونمون یامن برم.

دارم میترکم از غم.

لبریزم از آه.

قلبم این روزا ناجور داغونه.

خدا هست قلبم . هست. میبینتتت. بخدا که میبینه راس میگم

غصه نخور .


روز ها میخوام خواب باشم و در سکوت شب بیدار

جدیدا نباید هیچ بحثیو بشنوم و راجبش نظر بدم چون غیبت حساب میشه

وضو میگیرم که نماز بخونم تنبلی میکنم میگم حالا میخونم درحالی که به خودم قول دادم اول وقت بخونم و .

با خدا صحبت میکنم و بهش از ترسام میگم حتی به اون هم میگم چقدر میترسم .

نمیدونم واقعا ته این مدت چی قراره بشه و من بدجوری آشوبم .

زندگیه دیگه !!

ببینم چقدر صبر دارم .

بدون تلاش کلی زر هم میزنم بیخودی .

میترسم میترسم . 

دارم تلاش میکنم به نبودن و گوشه گیری 

امید نداشتن 

جالبع ؟ دارم سعی میکنم امید نداشته باشم و چشم ببندم رو دلخوشی های کوچولو .

خدای من به دادم برس . 

توهم بهم سخت نگیر .

میدونی چقدر ازت میترسم 

دلم دیگه سروسامون میخواد . 


سعی میکنم دورش کنم این نفرت رو،حال بد، حماقت و .

نمیدونم دقیقا چمه فقط میدونم آشوبم و قلبم بدرد اومده

چرا خوب نمیشم؟ چرا تموم نمیشه؟ چرا این فکرا ولم نمیکنن، خیلییییی خستممممم 

خیلیییی

میدونی خدا دیگه حسابی تنهام دیگه فقط تورو دارم فقط.

زودازهمه بریدم

فقط این حس نفرت رو ازم بگیر و ارومم کن. بغلم کن. دستتو بکش رو سرم و باهام حرف بزن.


اینقدر ضربان قلبم بالاست و دلهره دارم 

یه لحظه دیدم.

ازش بدم میاد چقدر بگم. چقدر همشم جلو چش

حالم خوب نیست.

ازین تنهایی دارم میمیرم.

نماز خوندن ارامش نمیده گریه کردن نمیده

خدایا یکم ارامش بده بهم

گلوم درد میکنه نفسم میگیره. قلبم قلبِ بیچاره من


امروز بدون سحری روزه گرفتم و شدیدا معدم درد میکنه

اونقدر فکرو خیال کردم که دیگه مغزم داغ کرد

احساس میکنم فشارمم پایینه

خدایا میبینی؟! . چه موندنیه؟!

عمیقا غصه دارم دق میکنم . 

دیگه توان ندارم نه موندن ن حرف زدن زندگی کردن

باید برم ی گوشه واسه خودم باشم میشه کمکم کنی؟! محو شم اصلا؟!


یه لحظه یادش افتادم و یطوری شدم حق دارم بهم برخورده ؟ خیلی حس بدی بود حالا این بی اعتمادیه و ترس حق بااونه ولی خوب بود به روم نمیاورد 

به نظرم وقتی چیزی از طرفت نمیدونی یعنی یه بی اعتمادیه هست ته ته دلش !

پس چه ارتباطیه این؟ حتما سر فرصت باید به روش بیارم و بگم . 

حتی مایل نیستم دیگه صحبت کنیم بخاطر این همه ترس !

کاش منم کمی تودار بودم و هیچیمو نمیدونست . ! 

ازین به بعد باید حواسمو جمع کنم چیزیو نگم و توضیح ندم ووو. هرچند خودش میپرسه منم جواب میدم از سن پدر و مادر بگیر ! 

من حتی یه سن ساده خواهرشم نمیدونستم !

والا من یکیشو بپرسم کلی میپیچونتم .

خیلی ناراحت شدم دیشب که اونطور گفت . خیلی زیاد  

نمیدونم اینجارو میخونه یا نه . بخونه کارمو راحت کرده .

یاد اولین تماسش افتادم که بلافاصله گفت این خط خودم نیست یوقت زنگ نزنی و اینجور چیزا . به نام خودم نیست 

انگار من بهش زنگ زدم و زور کردم باهام حرف بزن .

خلاصه حق با منه این بار  

هه !

قطعا خودشم بود تو یه سکوت طولانی میرفت  و ناراحت میشد و هنگ میکرد ووووو  

کلی باید منت میکشیم  


آی خدا .


قلبم بدرد اومده و نفسم گرفته ، آرامشم بهم ریخته ، داغونم داغون

دلم میخواد برم عین ماه رمضونی سجادمو پهن کنم و چادر گل گلیمو مثل شبِ اول قدری بزارم سرم و از ته دل زار بزنم .

دلم میخواد زار بزنم بگم جز تو دیگه هیشکی نیست و من تنهای تنهام ‌.

دارم دق میکنم دق.

من آرزوی مردن نمیکنم ها 

میشه فقط منو زودتر ببری؟ ببر ! منِ بی هدف بی انگیزه بی آینده رو ببر پیش خودت تا بیشتر از این رسوا نشده.

خدایا میبینی وضعِ من چطوریه؟!

میبینی نه.

میدونم خیلی خوبی.

اما دلم تورو میخواد و یه دلی ک بشکنه باز و اشکش دربیاد.

کاش قلبم نزنه‌.

منو ببخش خدا


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها